من از تو با هر چیز بسیار گفته ام
تو را چون بذری در هر کلام کاشته ام
و در شعرم
که چون زمینی بارور است .
سالها از پس ما داستانهایی راستین از زمین خواهد رست
بگذار خورشید بدمد
هر گلی که بروید
جلوه ای از تو خواهد داشت
از تو با گیاهان بسیار گفته ام
در باغچه گنجشکها وگلهای بهاری
ودرختان ترا می شناسند
دیروز صنوبری چون از کنارش می گذشتم
آستینم گرفت و از تو
از تو با من بسیار گفت .
من از تو با گیاهان بسیار گفته ام
سالهای بسیاراز پس ما رهگذران
پیام مرا که پیام توست از زبان هر برگ
خواهند شنود
و در هر چیز خواهند دید:
در طرح هر جای پا که بر ماسه می رود ؛
و در همهمه ی گلها ؛
وقتی که بره های نوباوه مادر را می خوانند ؛
چوپانک خود را در نی لبک می نوازد ؛
...
من از تو با هرچیز بسیار گفته ام .